صفحه رسمی مای درس

اطلاع از آخرین تغییرات، جوایز و مسابقات مای درس
دنبال کردن
دانلود اپلیکیشن
1 سال قبل
0

معنی واژگان درس «بانگ جرس»:

واژه

معنی واژه

واژه

معنی واژه

باره

اسب

بستن

سفت کردن

سد

بند

خار

تیغ گیاه

خاره

سنگ خارا، سنگ

سفر

مسافرت

کران

طرف، جهت، کنار

بانگ

آواز، فریاد

جرس

زنگ

برخاست

بلند شد

وای

فغان، دردا

خموش

خاموش، ساکت

دریادل

بخشنده، دلیر

در پیش دارند

آغاز کردند

گاه

زمان

ره

راه

پروا کردن

ترسیدن

شتافتن

عجله کردن

همّت

اراده و عزم نیرومند

خانه

منزل

باره

اسب

دامن

دامنه کوه

بوسه گاه

مکان بوسه

وادی

سرزمین

وادی

سرزمین

جلودار

پیشرو، رهبر

قبطیان

پیروان فرعون

اندر

در

آهنگ کردن

قصد کردن

یاوری

کمک

حکم

فرمان

جلودار

پیشرو

هامون

دشت

تاختن بر

حمله کردن

سفر

مسافرت

فرمان بردن

اطاعت کردن

حکم

فرمان

جلودار

پیشرو، رهبر

گر

اگر

تیغ

هر ابزار تیز و برّنده

جانان

دوست، یار

آهنگ کردن

قصد کردن

دیر یاسین

روستایی در فلسطین

خفته

خوابیده

کوی

محله، برزن

نهفته

پنهان

جانان

یار، دوست

داغ

بسیار گرم

مژگان

مژه ها

گرد

غبار

با سینه رفتن

سینه خیز رفتن

جلودار

پیشرو

جانان

دوست، یار

بانگ

فریاد، آواز

آنک

اکنون

عَلَم

پرچم، درفش

تکبیر

الله اکبر

دیار

سرزمین

قدس

بیت المقدس

همپایی

همگامی، همراهی

بام

پشت بام

کِل

آوایی برای شادی

هیأت

شکل

یال

تیغه (خط الرأس) کوه

محوِطه

پهنه، میدانگاه، صحن

ابدی

جاودانه

بارِ

اجازه، رخصت

تفضل

لطف و مهربانی

حلول

فرا رسیدن

حماسه

دلاوری

سترگ

بزرگ، عظیم

تابناک

درخشان، نورانی

رفت

رُفتن، زدودن، جارو کردن

کلیم

سخنگو، لقب حضرت موسی

راندن

راه بردن و واداشتن به حرکت

راندن

راه بردن و واداشتن به حرکت

ایثارگر

از جان گذشته، مجاهد راه خدا

جولان

سرزمینی در سوریه، تاخت و تاز

اهریمن

شیطان؛ منظور اشغالگران است

بارِ عام

پذیراییِ عمومی، شرفیابی همگانی

لبّیک

فرمان تو را اطاعت می کنم، چشم

برگ

توشه و هر چیز مورد نیاز؛ مایحتاج و آذوقه

رحیل

از جایی به جای دیگر رفتن، کوچ کردن، سفر کردن

وادی ایمَن

جایی در فلسطین که به حضرت موسی وحی رسید

سامری

منسوب به سامره، مردی که در نبود موسی مردم را گمراه کرد

طور سینین

نام کوهی که حضرت موسی برای راز و نیاز با خدا به آنجا رفت

راهوار

آنچه با شتاب اما نرم و روان حرکت می کند؛ خوش حرکت و تندرو

ولی

دارندۀ بالاترین مقام در دین پس از پیغمبر (ص)، سرپرست، ولی امر

رکاب

حلقه ای فلزی که در دو طرف زین اسب آویخته می شود و سوار پا در آن می گذارد

همپا

همراه، هم قدم، هر یک از دو یا چند نفری که با هم کاری انجام می دهند

فرض

واجب گردانیدن، آنچه انجام آن بر عهدۀ کسی نهاده شده باشد، لازم، ضروری

چاووش

چاووش خوان، آن که پیشاپیش زائران حرکت می کند و با صدای بلند و به آواز اشعار مذهبی می خواند


سایر مباحث این فصل